بروکرها
forex
4 قانون معامله بر اساس عرضه و تقاضا كه بايد رعايت كنید

4 قانون معامله بر اساس عرضه و تقاضا كه بايد رعايت كنید

معامله بر اساس نواحي عرضه و تقاضا يكي از استراتژی هايی محوری است كه من در بازار فاركس از آن استفاده مي كنم. با وجود اينكه من از سال 2009 بر اساس اين نواحي تريد مي كنم اما همواره سعي كردم تا جايي كه ممكن است قوانيني را بوجود بياورم كه سود دهي معامله بر اساس اين نواحي را بيشتر نمايد و البته اين قوانين بر اساس مكانيزم بازار فاركس تنظيم شده اند. در طي اين مقاله شما را با چهار قانون آشنا مي كنم كه كمك مي كنند تا معاملات تان بر روی نواحي عرضه و تقاضا سود ده باشد.

قانون اول: فقط در جهت های و لو های اخير معامله كنيد

بسياري از معامله گرانی كه روی نواحی عرضه و تقاضا تريد مي كنند بجای اينكه سعي كنند در جهت خود حركت معامله كنند، به فكر اين هستند كه بتوانند انتهاي حركت را پيش بيني كنند و بگيرند. آنچه كه معمولا اين معامله گران انجام ميدهند اين است كه تمام نواحي عرضه و تقاضايي كه ماركت هنوز به آنها نرسيده است را مشخص مي كنند و صبر ميكنند تا قيمت به محدوده مد نظر وارد شود. اما معمولا بيشتر اين نواحيِ عرضه و تقاضا در زمانهاي خيلي دوری بوجود آمده اند و اين ( زمان طولانی) شانس برگشت قيمت را كاهش مي دهد. همزمان با اينكه اين معامله گران منتظرند تا بازار به اين نواحي عرضه و تقاضاي قديمي كه فكر مي كنند قيمت را برمي گرداند برسد، تعداد زيادي نواحي عرضه و تقاضا در جهت حركت جاری در حال شكل گيري است و متاسفانه اين معامله گران چون همه تمركزِ خود را روي نواحي كه پيش بيني برگشت قيمت از آنها را دارند گذاشته اند ، از معامله روي نواحيِ در حال شكل گيري غافل مي مانند. اگر معامله گران تلاش براي پيدا كردن جايي كه كل بازار بخواهد برگردد را متوقف كنند و بجاي آن تمركز خود را روي تريد در زونهايي كه در حال تشكيل در جهت هاي و لو هاي اخير هستند متمركز نمايند، به راحتي تريدهاي برنده بيشتري نصيبشان خواهد شد

يک های و لوی جديد نشانه اي از اينست كه مومنتوم جاري رو به بالاست يا پايين . بنابراين با تريد در خلاف جهت اين مومنتوم شما به طور ناخواسته خود را در معرض از دست دادن پول بعلت تريد بر خلاف جهت روند قرار داده ايد.

 

تقاضا

 

در اينجا يك مثال برايتان آورده ام معامله گر فرضي ما قبل از اينكه قيمت يك هاي جديد را بسازد ، يك ناحيه عرضه را در چارت قيمت مشخص كرده بوده . زماني كه حركت صعودي رخ داده و يك هاي جديد ساخته شده ، معامله گر به جاي اينكه بدليل ورود قيمت به زون عرضه و وجود ذهنيت بازگشت قيمت در اين زون اقدام به معامله فروش short نمايد، بايد اين هاي جديد را بعنوان نشانه اي در نظر بگيرد كه قيمت مي خواهد بالاتر برود. چنانچه مشاهده مي كنيد پس از برخورد قيمت به ناحيه عرضه ، قيمت تنها مقدار اندكي را قبل از شكستن دوباره هاي ريزش ميكند و مي بينيد كه دوباره يك هاي جديد ساخته مي شود و يك زون تقاضاي جديد بوجود مي آيد. و زماني كه قيمت به اين ناحيه يِ تقاضاي جديد وارد مي شود يك حركت به بالاي ديگر بوجود مي آيد و اگر معامله گر روي اين زونهاي جديد به جاي زون عرضه اي كه در اول نشانه گذاري كرده بود ، معامله كرده باشد  قطعا پول بيشتري بدست مياورد ، چرا كه در واقع معاملات او در جهت مومنتوم جاري بوده است.

• اگر هميشه در جهت های و لو های اخير معاملات تان را انجام دهيد فرصتهای بهتری برای انجام معاملات برنده در اختيار خواهيد داشت.

• پيش بيني بازگشت هاي بازار (ريورسال هاي قيمتي)خيلي سخت است و وقتي هم كه بازار برگردد معمولا فرصت ديگري براي ورود به اين حركت جديد در ابتداي آن وجود خواهد داشت(بازار شانس ديگري به شما خواهد داد)

• بنابر اين نياز نيست كه پيش بيني كنيد كه چه زماني قيمت بر مي گردد، بلكه صبر كنيد تا ريورسال بوقوع بپيوندد و سپس در جهت جديد بازار معامله كنيد.

قانون دوم: روی نواحی عرضه و تقاضايی كه زمان زيادی از تشكيل آنها می گذرد معامله نكنيد

يكي از قوانين اصلی كه سم سايدن در سيستم معامله گری خود روی نواحی عرضه و تقاضا وضع كرده است اين است كه زونهايي كه مدتها قبل بوجود آمده اند شانس بيشتري براي موفقيت نسبت به نواحي دارند كه اخيرا بوجود آمده اند. اين فرضيه اشتباه است و تريد روي نواحي قديمي ارتباطي با عملكرد تريدرهاي بانكي نمي تواند داشته باشد. سم و ساير مدرسين اين سبك معامله گري مي گويند كه نواحي قديمي به اين دليل كار مي كنند كه قبلا كاركرد اين نواحي را رصد كرده اند ، اما واقعيت اين است كه علت اين اعتقاد آنها اينست كه دليل ديگري براي بازگشت قيمت در زونهاي مذكور پيدا نكرده اند.

سم سيدن مي گويد علت حركت قيمت برخورد با نواحي عرضه و تقاضا ست. بنابراين معامله گراني كه استراتژي تريد بر اساس نواحي عرضه و تقاضا را از او آموخته اند فكر مي كنند كه هر بازگشت و ريورسالي از نقطه يِ ورود بازار به نواحيِ عرضه و تقاضا شروع مي شود و اين تفكر اشتباه است. چرا كه تنها دليل بازگشت بازار از يك سطح قيمتي اين است تريدرهاي بانكي معاملات خود را به قصد تسويه سود ببندند و يا اينكه معاملات جديدي را به منظور تغيير جهت قيمت فعلي وارد بازار نمايند. و هر دوي تصميمات فوق الذكر بانكها بستگي به اين دارد كه چه مقدار سفارش(مورد دلخواهشان) در حال حاضر در بازار وجود داشته باشد. و اين موضوع ارتباطي به نواحي عرضه و تقاضا ندارد، البته ممكن است كه بانكها معاملات خود را در بعضي از اوقات در قيمتهايي انجام دهند كه نواحي قديمي عرضه و تقاضا هم وجود داشته باشند اما در كل علت حركت قيمت نحوه انجام معاملات بانكي است . خود من به شخصه از آنجايي كه روي چارت يك ساعته تريد ميكنم هر ناحيه عرضه و تقاضايي كه بيش از يك هفته از ايجاد آن گذشته باشد را قديمي در نظر مي گيرم و اگر قيمت به چنين ناحيه اي وارد شود من تريدي روي آن ست نمي كنم چرا كه اعتقاد دارم اين ناحيه يِ قديمي نمي تواند موجب ايجاد حركت مورد نظر من روي قيمت شود.

قانون سوم: اندازه ی فاصله گرفتن قيمت از نواحی عرضه و تقاضا اهميتی ندارد

قانون ديگری كه سم سيدن و ساير معامله گران عرضه و تقاضا از آن استفاده ميكنند اين است كه مي گويند هر چقدر حركت قيمت در ابتدا از ناحيه عرضه و تقاضا قويتر و با مومنتوم بيشتري باشد و قيمت فاصله بيشتري از آن بگيرد، شانس بيشتري وجود دارد كه تريد روي آن ناحيه سود آور تر باشد. علتي كه سم سيدن اين قاعده را معتبر مي داند اينست كه معتقد است زياد تر بودن مقدار دور شدن و فاصله گرفتن قيمت از يك ناحيه، نشانه يِ عدم تعادل در آن سطوح عرضه و تقاضا است و بنابراين اين مساله شانس بيشتري را براي اينكه وقتي قيمت مجددا به اين سطوح رسيد ريورسال كند بوجود مي آورد.

 

نواحی عرضه و تقاضا

 

براي مثال در نمودار فوق ازآنجايی كه قيمت از ناحيه عرضه افت شديدی كرده ، سم سيدن معتقد است كه اين ناحيه ی عرضه شانس بالايي براي بازگرداندن مجدد قيمت (از آن) خواهد داشت زيرا در اين ناحيه عرضه بيشتري نسبت به تقاضا وجود دارد ، به بيان ديگر ، ازآنجايي كه ريزش قيمت ازآن ناحيه يِ عرضه بزرگ بوده معني آن اينست كه فروشندگان بيشتري درآن سطح نسبت به خريداران حضور دارند.

• بايد بگويم : اينكه بگوييم در يك جايي تعداد خريداران بيشتر از فروشندگان باشد، كاملا يك افسانه است. خود من در طول سالها شاهد نمونه هاي متعددي بوده ام كه افراد مي گويند: اگر قيمت بالا برود به اين دليل است كه تعداد خريداران از فروشندگان بيشتر است و اگر قيمت افت چشمگيري داشته باشد همين افراد مي گويند كه اين اتفاق بدليل تعداد بيشتر فروشندگان نسبت به خريداران بوده است. اما آنچه كه اين افراد مي گويند براي من تفاوتي ندارد و اهميتي به آن نمي دهم. مي پرسيد چرا؟ جوابي كه مي توانم بدهم اينست : تنها اتفاقي كه ميتواند قيمت را به بالا حركت بدهد اينست كه سفارشات خريدي وارد بازار شود كه از سفارشات فروشي كه به بازار وارد شده اندبيشتر باشد و اين موضوع قطعا ربطي به اين ندارد كه تعداد خريداران از تعداد فروشندگان بيشتر باشد، چرا كه ممكن است تنها يك خريدار سفارشاتي به مراتب بيشتر از هزار فروشنده اي كه دارند مي فروشند وارد بازار كند و همين امر قيمت را به بالا حركت مي دهد.

• بنابراين اولا اينكه بگوييم قدرت دور شدنِ قيمت از يك سطح ، بر روي كاركرد ناحيه يِ مدنظر بخاطر حضور تعداد بيشتري خريدار نسبت به فروشنده است، باوري اشتباه است.

• ثانيا اندازه كندل هايی كه دور شدن قيمت از ناحيه مدنظر را بوجود آورده اند نمي تواند نشان دهنده اين باشد كه سفارشاتي كه وارد بازار شده اند بزرگ هستند يا كوچك. يعني اگر در هنگام دور شدنِ قيمت از يك ناحيه يِ تقاضا شاهد سه كندلِ صعوديِ بزرگ و بلند باشيم،معنيش نمي تواند اين باشد كه سفارشات خريد بيشتري نسبت به وقتي كه شاهد سه كندل صعودي كوچك و كوتاه در هنگام دور شدن از يك زون هستيم بخواهد وجود داشته باشد. در واقع بايد گفت اينكه به چه مقدار سفارشات خريد نياز هست تا قيمت بالا برود، بستگي به اين دارد كه چه مقدار سفارشات فروش وارد بازار مي شود.

 

كندلِ صعوديِ

 

در نمودار بالا تريدرهاي عرضه و تقاضا به شما خواهند گفت كه ناحيه تقاضاي دوم قويتر از ناحيه تقاضاي اول است زيرا قيمت از ناحيه دوم فاصله بيشتري گرفته بوده و بيشتر دور شده است، اما من به شما مي گويم كه مقدار سفارشات خريدي كه باعث بوجود آمدن ناحيه تقاضاي دوم شده به مراتب كمتر از سفارشات خريدي است كه ناحيه تقاضاي اول را بوجود آورده اند .خود شما هم با دقت در رفتار ماركت قبل از ايجاد زونهاي تقاضا مي توانيد به همين نتيجه برسيد، با دقت در نمودار خواهيد ديد كه قبل از تشكيل ناحيه اول قيمت با سرعت افت كرده و در آن زمان به نظر مي رسيده كه ماركت مي خواهد به اين حركت نزولي و ريزش ادامه دهد ، بنابراين تعداد زيادي از معامله گران با اين انتظار و اميد كه قيمت به نزول خودش ادامه مي دهد معاملات فروش خودشان را وارد بازار كرده بوده اند.

حال اگر همين موضوع را بياييم و در ناحيه تقاضاي دوم بررسي كنيم خواهيم ديد كه قبل از ايجاد ناحيه تقاضاي دوم اگر چه قيمت ريزش داشته اما اين كاهش قيمت به اندازه اي كه در ناحيه اول قابل رويت است نمي باشد. و معني مطالب فوق اينست كه مقدار سفارشات فروشي كه در زمان ايجاد ناحيه دوم وارد بازار شده اند به مراتب كمتر از سفارشات فروشي است كه در زمان ايجاد ناحيه اول وارد بازار شده اند. خوب، اگر معامله گران بيشتري دارند معامله فروش مي كنند معنيش اينست كه سفارشات فروش بيشتري دارد وارد بازار مي شود و ورود تعداد بيشتري سفارشات فروش به بازار نيازمند وجود سفارشات خريد بيشتري براي ايجاد يك ريورسال قيمتي است. بنابراين حتي اگر دورشدن قيمت از ناحيه دوم بسيار بزرگتر از ناحيه اول تقاضا باشد،

بايد بگوييم كه سفارشات خريدي كه منجر به ايجاد اين حركت در ناحيه دوم شده اند بسيار كمتر از سفارشات خريدي است كه لازم بوده اند تا ناحيه اول بوجود بيايد، چرا كه در ناحيه تقاضاي اول معامله گران بيشتري وارد معاملات فروش شده بوده اند. تشخيص اين امر كه كدام ناحيه عرضه يا تقاضا قوي تر از بقيه است بايد بر اين اساس صورت گيرد كه بدانيم دجايي كه ناحيه را پيدا كرده ايم چه رابطه اي را با روند كلي ماركت دارد و اينكه بدانيم كه چه نوعي از ناحيه عرضه و تقاضا بوجود آمده است براي مثال رالي بيس دراپ بوده يا دراپ بيس رالي .

قانون چهارم: اطمينان حاصل كنيد كه ماركت سريع به ناحيه برگرشته باشد

در حاليكه سم سيدن مي گويد هرچقدر زمان دوري ماركت از يك ناحيه بيشتر باشد شانس بيشتري براي تريد موفق روي آن ناحيه وجود دارد ، من مي گويم كه هرچه قيمت سريعتر به ناحيه عرضه و تقاضا برگردد احتمال سود دهي معامله درآن ناحيه بيشتر است. چرا؟ استدلال من اين است كه اگر بانكها معاملاتي را هنوز مد نظر داشته باشند كه وارد بازار كنند و در زمان تشكيل نواحي عرضه و تقاضا موفق به انجام اين معاملات به دليل حركت قيمت به بيرون اين نواحي قادر به انجام اين معاملات در قيمت دلخواه خود نشده باشند ، كاري كه مي كنند اين است كه بخشي از معاملات در سود خود را تسويه ميكنند و ماركت را وادار به بازگشت به منطقه اي مي كنند كه معاملاتشان را قبلا در بازار قرارداده اند.( كه اين مناطق مي تواند شامل نواحي عرضه و تقاضا هم باشد) و در نتيجه بانكها مي توانند مابقي معاملاتشان را در بازار وارد كنند.

 

رالي بيس دراپ بوده يا دراپ بيس رالي

 

در شكل فوق قسمتهايي كه با ضربدر مشخص شده نقاطي را نشان مي دهد كه بانكها معاملات خريدخودرا وارد بازار كرده اند. خوب ، در زماني كه قيمت به بالا پرتاب شده و در واقع يك ناحيه تقاضا بوجود آمده ، بانكها هنوز معاملات خريد ي دارند كه نياز دارند تا وارد بازار كنند. بنابراين به منظور بازگرداندن قيمت به ناحيه مد نظر بانكها بايد مقداري ازمعاملاتشان خريد موجودشان را در سود تسويه كنند ، و زماني كه بانكها اين كار را انجام دادند سفارشات خريد موجود مصرف شده و قيمت شروع به ريزش مي كند.

زماني كه قيمت دوباره به منطقه اي كه بانكها معاملات خريد اوليه شان را قرار داده بودند وارد شد. سفارشات فروشي را كه به تازگي و توسط تريدرهايي كه حركت ريزشي قبلي را در تايم فريم پايين يك روند جديد تشخيص داده اند وارد بازار كرده اند را بانكها مصرف مي كنند تا بتوانند كل معاملات خريدي را كه مد نظر داشته اند را وارد بازار كنند.و جالب است كه بدانيد كل اين اتفاقات در سه ساعت پس از تشكيل ناحيه تقاضا اتفاق مي افتد و اگر قيمت بخواهد پس از تشكيل ناحيه تقاضا همچنان به صعود خود ادامه دهد مي توان نتيجه گرفت كه بعيد است بانكها بخواهند قيمت را به ناحيه مذكور برگردانند چرا كه اين گذشت زمان نشانگر اينست كه بانكها به احتمال زياد در همان مرحله اول معاملات مدنظر خود را در بازار قرار داده باشند.

خود من در معامله در نواحي عرضه و تقاضا از اين قاعده استفاده مي كنم كه اگر ماركت به ناحيه عرضه و تقاضايي كه در تايم يك ساعته يا كمتر پيدا كرده ام ظرف 24 ساعت از تشكيلش برنگردد، نتيجه اي كه ميگيرم اينست كه بانكها احتمالا با اين ناحيه اي كه پيدا كردم براي انجام و تكميل معاملات بعدی كاری ندارند.

مطالب مرتبط