با استفاده از تلاقی سطوح تریدهای برنده بیشتری نخواهید داشت
یک مفهوم پرایس اکشنی که بسیاري از تریدرها در تریدهایشان استفاده میکنند ایده تلاقی سطوح در مارکت است. منظور از تلاقی این است که بیشتر از یک سطح تکنیکال در یک نقطه قیمتی به هم می رسند و تریدرهاي پرایس اکشن کار می گویند که یافتن یک ستاپ که با سطوح تکنیکال دیگر تلاقی دارد به این معنی است که شما یک فرصت با احتمال بالا یافته اید و شانس موفقیت این ترید بسیار بالاست. انچه که در این مقاله قصد دارم به شما نشان دهم این است که در واقع تلاقی یک افسانه است و واقعیت ندارد.
تلاقی چیست
در ابتدا اجازه دهید یک نگاه اجمالی به مفهوم تلاقی داشته باشیم چرا که ممکن است تریدرهایی که این مقاله را مطالعه می کنند اطلاعی دباره آن نداشته باشند . تلاقی واژه اي است که براي شرح موقعیتی بکار می رود که در آن چندین سطح تحلیلی تکنیکال به هم می رسند براي مثال اگر ما یک پین بار نزولی را دیدیم که در یک سطح مقاومتی ظاهر گردیده و علاوه براین، این سطح در یک سطح 50 درصد فیبوی اصلاحی هم باشد پس ما در این نقطه تلاقی داریم زیرا دو سطح تکنیکال در چارت در یک نقطه به هم رسیده اند.
تلاقی می تواند با هر سطح تکنیکال در مارکت دیده شود.این فقط سطوح حمایت و مقاومت و اصلاح فیبوناچی نیستند که موجب تلاقی می شوند، موارد دیگري مانند خطوط روند ، زونهاي عرضه و تقاضا واندیکاتورها زمانی که هریک از این ابزار ها در یک مکان در چارت بهم برسند بعنوان نقطه تلاقی محسوب می شوند.
سایتها و کتابهاي اموزشی درباره تلاقی اینطور میگویند: زمانی که سطوح یا ابزارهاي تکنیکال در یک نقطه بهم می رسند شانس بهتري براي تغییر جهت قیمت بدست می دهند و براي تریدرهاي تازه کار این مفهوم می تواند مهم باشد اما زمانی که شما درباره سازو کار بازار فارکس و در مورد نحوه پولسازي در مارکت فکر کنید کل این ایده تلاقی درواقع بی معنی و غیر مهم خواهد بود.
چرا تلاقی سطوح مهم نیست
علت اینکه تلاقی سطوح اهمیت بالایی ندارد بخاطر تصوري است که درباره کارکرد فارکس ایجاد میکند. مردم بیان میکنند که دلیل اینکه چرا وقتی چندین سطح تکنیکال در یک نقطه بهم می رسند مهم است بدلیل تعداد زیاد تریدرهایی است که سفارشات خود را در یک جهت قرار می دهند ، بنابر این زمانی که شما یک پین بار در یک سطح حمایتی و یک سطح فیبوناچی اصلاحی داشته باشید افراد با استفاده از سطح حمایتی ترید هاي خرید خود را قرار می دهند زیرا که مارکت در یک سطح حمایتی واقع شده و تریدرهایی که از سطوح فیبوناچی استفاده می کنند نیزبه دلیل سطح فیبو تریدهاي خرید قرار می دهند ، بنابراین بواسطه اینکه تریدرهاي خیلی زیادي در این سطح خرید داشته اند پس قیمت بایستی شانس بالایی براي حرکت به سمت بالا داشته باشد. اما مسئله اینست که مهم نیست چه تعداد تریدر در این نقطه سفارشات خرید گذاشته باشند بلکه مهم اینست که چه نوع تریدرهایی در این نقطه اقدام به قرار دادن معاملات خرید کرده باشند. اگر این تریدرها ، تریدرهاي خرده پا باشند پس قیمت شانس زیادتري براي بالا رفتن ندارد زیرا ما میدانیم که تنها را ه کسب پول براي بانکها این است که تریدرهاي خرده پا ضرر کنند . اگردرصد بالایی از تریدرهاي خرده پا همگی یک کار را انجام داده باشند پس این براي بانکها منفعتی ندارد که همان کار را تکرار کنند ، زیرا قادر نخواهند بود پول سازي کنند.
بسیاري از مربیان فارکس سعی خواهند کرد که به شما نشان دهند که تلاقی موثر است و با نشان دادن چند مثال از پترنهاي کندل استیکی یا روش هاي دیگر ورود در زمانی که دو یا چند سطح تکنیکال با هم تلاقی می کنند این پترنها با موفقیت عمل میکنند و در زمانی که سطوح با هم تلاقی ندارند این پترنهاي کندل استیکی منجربه زیان می گردند بنابراین آنها می گویند که دلیل اینکه این پترنها نا موفق بوده اند بواسطه این بود که تلاقی سطوح مهم تکنیکال در آن نقطه نداشته اند.
این مربیان به شما دروغ می گویند زیرا اگر تلاقی واقعا موثر است پس به آن معنی است ما اگر یک مطالعه بر روي پین بارها داشته باشیم باید ببینیم که پین بارهایی که با سطوح تلاقی دارند منجربه تریدهاي برنده يِ بیشتري خواهند شد در مقایسه با پین بارهایی که با سطوح تلاقی ندارند، اما حتی یک مطالعه کوچک نیزثابت خواهد کرد اصلا چنین چیزي حقیقت ندارد.
مسئله يِ دیگري که وجود دارد اینست که سطوح تکنیکال خود داراي اعتبار در مارکت می باشند ، سطوح فیبوناچی همانطور که در مقاله فیبوناچی توضیح دادم هیچ اثري روي قیمت ندارند . و تریدرها فکر میکنند که این سطوح (فیبوناچی) اینکار را انجام می دهند و به همین دلیل این سطوح را روي چارت شان رسم می کنند حال وقتی سطوح فیبوناچی یک چنین کاري را انجام نمی دهند پس چگونه آنها می توانند استفاده شوند جهت کاهش قیمت همانند کاري که یک پین بار با موفقیت انجام میدهد.
بسیاري از افراد به این دلیل از مسئله تلاقی سطوح استفاده میکنند که دیگران این کار را انجام میدهند ، ما میدانیم که این کار یک اشتباه است به دلیل چگونگی عمل مارکت، من قبلا در این باره صحبت کرده ام که چقدر مهم است که هنگام ترید کردن در مارکت بعنوان یک مخالف با بقیه باشیم ، شما نمی توانید با انجام دادن همان کاري که دیگران می کنند پولسازي کنید، زیرا که 90 درصد تریدرها دائما در حال زیان دادن هستند . اگر شما نیز بر اساس آنچه که دیگران انجام می دهند ترید کنید شما نیز بخشی از ان 90 درصد در فارکس خواهید بود.
تلاقی سطوح واقعا چه کاری انجام می دهد
اکنون که ما فهمیدیم که تلاقی سطوح هیچ کاري انجام نمی دهد و یک مفهوم معتبرنمی باشد، حال می خواهم به شما نشان دهم که اثرات آن بر تریدرهاي خرده پا که آن را پیاده سازي می کنند چیست .به واقع این کلمه تلاقی سطوح بایستی به اعتمادبه نفس تغییر کند زیرا که این آن چیزي است که واقعا به تریدرهاي خرده پا می دهد.
مردم نمی خواهند که تریدهاي زیان ده داشته باشند آنها قطعا می خواهند که تریدهاي برنده داشته باشند. تلاقی سطوح باعث می شود که انها اطمینان کنند که بقیه نیزدارند همین کار را انجام می دهند.
به دلیل اینکه مفهوم کلی تلاقی سطوح بر این ایده استوار است که اگر تعداد کافی تریدرها یک کار را در مارکت انجام دهند پس مارکت شروع به حرکت خواهد کرد ، تلاقی سطوح باعث می شود که تریدرها باور داشته باشند که کاري که بقیه انجام می دهند باعث اطمینان خاطرآنها می شود ، در واقع آنها فکر می کنند اگر من نیز همان کاري را کنم که بقیه می کنند پس همگی برنده خواهیم بود. تریدرها با استفاده از مسئله تلاقی سطوح تصور می کنند که هر چه سطوح مهمی که در یک نقطه دیده شوند بیشتر باشد پس شانس برنده شدن ترید بیشتر خواهد بود .اگر تریدر ببیند یک پین بار در جایی شکل گرفته که هیچ سطوح تکنیکال دیگردرآنجا نیست احتمالا از خیر آن ترید خواهد گذشت زیرا اعتماد ندارد که آن بتواند به تنهایی باعث برنده شدن ترید شود.
اما نظر من در باره تلاقی چیست
تعریف من از تلاقی سطوح مشابه با تعریف استاندارد آن است ، تنها به جاي اینکه من به دنبال به خط کردن چندین سطح تکنیکال در یک نقطه باشم ، بدنبال دلیلی هستم که بمن بگوید چرا تعداد زیادي از تریدرها در یک جهت ترید و اقدام به سفارش گذاري در بازار کرده اند. مثلا یک نکته که از مسئله تلاقی سطوح که من به آن توجه می کنم مدت زمان حرکت روند جاري است. اگر من ببینم که مارکت براي یک مدت طولانی در یک جهت در حال حرکت بوده ، پس متوجه میشوم که افراد زیادي در یک جهت حرکتی ترید کرده اند. اگر جدیدترین سوئینگ حرکتی از کندلهاي بزرگ تشکیل شده باشد پس متوجه میشوم که تریدرهاي زیادي به مارکت ورود کرده اند زیرا با دیدن کندلهاي بزرگ متقاعد شده اند که روند در یک جهت به حرکت ادامه خواهد داد.
بنابر این آنچه من درباره مسئله يِ تلاقی سطوح فکر میکنم شبیه آن چیزي است که کتابها و سایتهاي آموزشی فکر می کنند و ما هردو در جستجوي تریدرهایی هستیم که در مارکت یک کار را انجام میدهند با این تفاوت که من آن کاري را انجام می دهم که در جهت مخالف با کاري است که بقیه تریدرها در حال انجام آن هستند.